۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه




باید از جنگ نوشت


صبح شنبه با تلفنی از کارفرمایی شروع شد که در مراحل نهایی پروژه اش- برخلاف نظر هفته های پیش - قصد توقف کار را داشت، ترجیح می داد در این "شرایط جنگی" پول در پیش اش بماند تا در صورت لزوم بتواند دست زن و بچه اش را بگیرد و به خارج از ایران برود. چند ساعت بعد وقتی که خبر حتمی بودن جنگ را از قول فرمانده نظامی کشور شنیدم قضیه دستگیرم شد.

پریس هم متنی را در مورد تبار شناسی جنگ در ایران را در فیس بوک به اشتراک گذاشته بود که اشاره ای به انفعال مردم ایران در مورد جنگ داشت. راستی وقتی که فضای اینترنتی کشور نسبت به هر واقعه مهم یا غیر مهم واکنش نشان می دهد و لینک ها ی زیاد درباره آن موضوع دست به دست شده و تغییر عکس ها هم گاهی به مرز های شوخی و بی سلیقگی نزدیک می شود ، این سوال مطرح است چرا بخش فرهیخته تر جامعه درفضای اینترنتی این احتمال را جدی نگرفته اند. فرض اول که دیدگاهی خوشبینانه است این طور در نظر می گیرد که این بحثی تکراری است که هرگز عملی نخواهد شد و آن را چیزی بیش از رجز خوانی بین حکومت ها نمی بیند . و با کوول مسلکی و تریپ گرگ های بارون دیده با لبخندی از این "بازی" گذر می کنند  من بیشتر این نگاه را از افرادی در جامعه هم دیده ام که شغل و جایگاه محکم ترو درامد بیشتری دارند و تصور جنگ کلن با منطق ماندن و زندگی شان جور در نمی آید انها معتقد هستند که این ماشین در لحظه آخر جهت را عوض کرده و تصادف انجام نمی گیرد و نظریه های جام زهر و عافیت طلبی حاکمان امروز ایران  از دلایل استدلالشان شان است.یادم هست چند سال پیش در دوره بوش - در شرایطی مشابه و البته نه به حساسیت امروز- که احتمال جنگ بیشتر می شد و رسانه ها در سکوت منتظر رصد شرایط بودند هم همین حرف ها را می شنیدیم و فقط سال ها بعد بود که فهمیدیم چقدر امریکا در تصمیم خود مصمم بود و صرفن چاله عراق مانع از ادامه پیش روی شد.

نگاه دیگر که جبری تر به مساله نگاه می کند ، خود را در صحنه بازی شطرنج سیاست بسیار ضعیف تر از آن می داند که کنش اجتماعی اش را در این بین تاثیر گذار ببیند و ناامیدی مانع انجام هیچ گونه واکنشی به وقایعی از این نوع می شود.در این نگاه مساله در سطوحی بسیار بالاتر و مافوق اراده شهروندان در حال انجام است و جنگ مثل زلزله و یا اراده خدایان پدیده ایست که شهروندان جهان هیچ تاثیری بر جلوگیری از آن ندارند.

فرض دیگر هم ترس از برخورد حکومت با کسانی ست که فعالیت اجتماعی ضد جنگ را شروع کنند که چون خود حکومت در مباحث رسمی تمایلی به جنگ نشان نمی دهد و آنرا تحمیلی و دفاعی میداند، اعلام نخواستن جنگ به گمان من خیلی مساله ای داخلی نبوده و هزینه اش از بسیاری دیگر از فعالیتها (مثل حمایت از موسوی ) کمتر است.

این مساله در صورتی به این شکل ادامه پیدا می کند  که تحلیل های بسیار کمی از ابعاد ، نتایج و شکل جنگ دیده می شود و ما صرفن خبر امکان تشعشع و یا امکان استفاده از سلاح های هسته ای را از بی بی سی می خوانیم و هیچ ایده ای یا راه حلی بین المللی برای جلوگیری از جنگ در دست نداریم . آیا راهی وجود ندارد به همه بگوییم که ما جنگ نمی خواهیم؟

پی نوشت: اغتشاش نوشته را بر من بخشید اگر فرصت کنم اصلاحش خواهم کرد

۱ نظر:

  1. شایدهم یه سری بچه انتلکچوالیم که از فکر های ترسناک هم میترسیم چه برسه به کنشگری تو این زمینه حتی اگر احیانا مصلحانه باشه...
    ف ر د

    پاسخحذف