۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه

شعر آخر


من خاکستر نیاکان او شده ام،
 در جعبه ای مخملی
 در گوشه ای از اتاق نگهداری می شوم


لبخند می زند و با احترام سر خم می کند
گهگاه که نگاهش به روی من می افتد



۱ نظر: