۱۳۹۸ اسفند ۱۰, شنبه

ساختمان انجمن میل اونِر- لوکوربوزیه


لوکوربوزیه برای من همیشه حضور همزمانِ شیوه‌های بعضاً متناقض مواجهه با معماری بوده است، اینکه او از یک طرف تایپولوژی‌های سازماندهی پلان را بازتعریف می‌کند، نگرشی معطوف به مفاهیم فضایی دارد که ایده‌های کلانی مثل جداکردن ساختمان از زمین، پلان آزاد، ایجاد گردشگاه در ساختمان و امثالهم در آن مطرح است و اینکه در همان حال از درخشیدن احجام در زیر نور می ­گوید، از چگونگی به درون کشیدن نور به داخل فضا، از خشونت متریال و فعال شدن لامسه که همه مباحثی مربوط به دریافت ­گری (Perception) و حس‌های پنجگانه است.
به عبارتی همنشینی نظراتی است که در آینده از هم بیشتر جدا خواهند شد و دربرابر هم موضع­ خواهند گرفت، جایی خوانده بودم که کار هنر این است که فکر یا حس تو را "چیز" می‌کند، از معانی چیز کردن که بگذریم یا آن را نوعی تحریک به تحرک واداشتن قلمداد کنیم، در این مورد، محل اختلاف همان مسأله فکری یا مسأله حسی بودن است:
مباحث استراتژیکی که در ابتدا مطرح شد معماری را به مثابه دانشی می­ بیند که فارغ از سوژه انسان، مثل یک مدل فکری در حال تکامل و تغییر است نحوه نشستن ساختمان به روی زمین، یک مسأله درون‌دیسیپلینی، دیاگراماتیک و فکری است که در طول تاریخ راه‌حل­ های متفاوتی برایش وجود داشته و جناب لوکوربوزیه هم بر این دانش افزوده‌ است در مقابل آن در درخشیدن احجام زیر نور که به قول لوکوربوزیه در آن معماری اتفاق می‌افتد، مسأله‌ای حسی /زیبایی‌شناسانه است. اولی کاملاً منتزع و دومی کاملاً معطوف به مخاطب است.

Mill Owners' Association Building

ساختمان احمدآباد لوکوربوزیه این دریافت من از این همزمانی را چندباره کرد، انگار که با بررسی این پروژه نطفه تعداد بیشتری از گرایشات رادیکالیزه  و متضاد آینده را می‌شد در آن رصد کرد :
ساختمان که بین شهر و ساحل قرار دارد در میانه خود "پوک" است، یعنی که در مقطع کاملاً نفوذپذیر است و باز و بسته بودن پروژه بر اساس حداکثر سایه‌اندازی و حداکثر نفوذپذیری هوایی طراحی  است، این باز بودن پروژه در مقطع با مهارت با ایده ساختمان همچون گردشگاه (پرومناد) لوکوربوزیه ترکیب می­شود. یعنی مسأله‌دار شدت حرکت عمودی ساختمان (به ­جای ایجاد یک راه‌پله متمرکز و نقطه‌ای در پلان) و سفر‌های داخلی عمودی و افقی برای رسیدن به طبقات بالاتر، با این پوک و خالی بودن میانه ساختمان، همراه و همنشین ­است: گردشکاهی در فضای نیمه‌باز مسقف، در مرکز ساختمان اما هم‌هوا با فضای بیرون.

                       Mill Owners' Association Building                                  Mill Owners' Association Building

سایه نه فقط به واسطه سقف‌ها بلکه به کمک پوسته‌ و ترکیب آن با فضای سبز در نما ایجاد می‌شود و این پوسته بتنی با عرض سه متر که کاملاً جداگانه به ساختمان الحاق ‌­شده ­اند، نماهایی حجاری‌گون با سایه­ روشنی بسیار قطعی حاصل این پوسته ضخیم است که غیر‌سازه‌ای بودنش در نحوه اتصالش به ساختمان، مؤکد ‌است. اینجا اولین نمونه‌های معماری سبز و تکنیک‌هایی نظیر دوپوستگی -که چه از لحاظ دیدگاه‌های اکولوژیک و چه زیبایی شناختی بعدها در معماری معاصر تاثیرگذار بودند - در این ساختمان تمرین شده ‌است. چه در پوسته‌هایی که رفتار اقلیمی دارند مثل انواع تابش‌بند‌های اکوتک یا در پوسته‌هایی که در مدرن متأخر کارکردی بیانگرا پیدا کردند مانند پروژه‌های پل رودولف.

Milam Residence, Paul Rudolph

                          Mill Owners' Association Building                                                     Mill Owners' Association Building         
جداسازی سیستم سازه‌ای به عنوان دستگاه زبانی و پررنگ کردن آن و گاه تضاد آن با سیستم جداسازی فضاها، از مهم‌ترین تصمیمات طراحی ساختمان است، سیستم شبکه‌ی سازه، با ستون­ های استوانه‌ای و تیرهایش، نظامی جدا از معماری‌ ارزش­ گذاری ­است، آگاهانه خود را از دیوارها و احجام جدا می‌کنند، گاه با فاصله‌ای اندک درکنار یکی از راه‌پله‌های پرومناد داخلی قرار می ­گیرند، گاه بصورت تصادفی وسط جایگاه سن آمفی‌تئاتر. بعدها امتداد این ارزش‌گذاری سیستماتیک به شبکه‌ سازه‌ای ساختمان را در ترسیمات و پروژه‌های آیزنمن خواهیم دید، جایی که تناقض بین این سیستم دیوار‌ها و ستون‌ها به ایجاد پروژه خانه‌هایش انجامید.

 House III, Analytic Diagrams, peter eisenman
Section

دیوارها با منحنی‌های ویژه لوکوربوزیه عموماً در داخل این سیستم‌ سازه‌ای حرکت می‌کنند. در جاهایی مانند آمفی‌تئاتر، این منحنی در سقف هم وجود دارد و میل به تجربه فضاییِ حاصل از فعال بودن فرم در ساختمان را نشان می‌دهد. و به دلیل جدا بودن زبان سازه از زبان منحنی‌ها، این آزادی در فضاهای سربسته داخلی مانند آمفی‌تئاتر، موکد  و سقف را هم شامل می‌شود. امکان وجود فضایی‌ بیانگرا و سیال در داخل قفس شبکه‌های سازه‌ای، چه از لحاظ زبان منحنی فرمال می‌توان آینده‌اش را در زمان معاصر پی­گرفت و هم این دوئالیته حضور فضاهای خم‌دار در داخل جعبه.

Mill Owners' Association Building

 Plans

می‌توان ریشه‌های گرایشات مختلف و بعضاً متناقض آینده را در این پروژه لوکوربوزیه دید: از شیوه نحوی آیزنمن در خلق فضا تا اکسپرسیونیسم حدید و یو ان استودیو (UNStudio)، از گرایشات ساخت محور مثل بروتالیسم تا معماری سبز، از تکنیک‌هایی مثل دوپوستگی تا معماری به مثابه مسیری گردشگاهی.
انگار در قطعه شعری کوتاه فال آینده را گرفته است.

 Mill Owners' Association Building
Section



۱۳۹۸ اسفند ۷, چهارشنبه

درباره زبان: گزارش جشنواره فیلیپین


حضور من در جشنواره معماری فیلیپین، مثل کسی بود که به یک مهمانی بزرگ خانوادگی دعوت شده باشد، از آن مهمانی‌ها که همه از هزار سال همدیگر را میشناسند، و تو به عنوان تازه‌وارد‌‌ِ جمع، سعی می‌کنی به واسطه لحن‌ها و شوخی‌ها و صحبت‌ها، فضا را بفهمی، دینامیزم روابط را کشف کنی، موضوعات و دغدغه‌هایشان را ببینی و از دریچه این مهمانی به فضای اجتماعی، اقتصادی، عاطفی آن جمع نزدیک شوی.
مهمانان این جشنواره عموماً از کشورهایی مثل فیلیپین، مالزی، تایلند، ویتنام و اندونزی بودند، از چین و ژاپن هم معمارانی بودند و تک و توک معماران و منتقدانی از امریکا و اروپا.
معماران این حوزه تمدنی - که مابین ژاپن و چین از یک طرف و هند از طرف دیگر قرار می‌گرفت - کاملاً با هم آشنا بودند و گفتگوهای گذشته خود را دنبال می‌کردند.
نوع معماری‌ای که گفتمانی در رابطه با آن شکل گرفته بود هر چند که نتوانسته بود به درون هسته سرمایه‌دارانه‌ای که توسعه سریع این کشورها را رهبری می‌کند، نفوذ کند، اما زبانی تأسیس‌شده است با خصوصیاتی مشترک که بسیار با اعتماد‌به نفس بالایی در مورد آن گفتگو‌ می‌کردند.
به عبارتی در عین حالی که این زبان شخص به شخص و کشور به کشور تفاوت‌هایی داشت اما خواص مشترک آن قابل رصد کردن بود.
سعی می‌کنم به چند مورد آنها اشاره کنم:

ساختمان به مثابه مرز درون و بیرون
نفوذ فضای بیرون به درون و درآمیختگی همیشگی این دو موضوع، عملاً به این معنی‌ست که مرزهای بین این دو آنچنان منبسط شده و آنچنان به تعویق افتاده که حجم بسیار بزرگی از پروژه عملاً به این فضای مرز‌گونه اختصاص می‌یابد، این مساله اقلیمی که بدلیل یکسانی دمای هوا در زمان‌های مختلف سال و روز است، باعث ایجاد سکانس‌های متنوع فضایی با درجات متفاوتی از درونی‌بودن ‌و بیرونی‌بودن می‌شود.

BC ANG, WHBC Architects, from Malaysia 

رابطه مساله‌دار با طبیعت
طبیعت حاره‌ای آنچنان بازیگر قدرتمندی در این منطقه است که شاید بتوان گفت رابطه با طبیعت را بتوان جایگزین مساله درون‌دیسیپلینی “رابطه با زمین” دانست و آن را یک موضع‌گیری استراتژیک و پیشاطراحی قلمداد کرد: اینکه چه لایه‌ای از این طبیعتِ غلیظ، با چه روشی با پروژه درگیر می‌شود؟ رابطه درون و بیرون چگونه با طبیعت بُر می‌خورد؟ معماری کجا خود را می‌نمایاند و کجا پنهان می‌شود؟ رابطه زمان و ساختمان، چگونه به واسطه طبیعت رقم می‌خورد؟ و سوالاتی از این دست.

 
Chatpong 'Chat' Chuenrudeemol, CHAT Architects, Bangkok-Based from Thailand 

BAAD Studio, Philippine 

فرم مبتنی بر هندسه راست‌گوشه/ مقاطع فعال/ سازه‌های نمایان
پروژه‌ها به واسطه آمیختگی درون و بیرون و رابطه جدانشدنی با طبیعت، دیاگرام‌های مقطع پویا و غیرمتعارفی دارند، کیفیت فضایی پروژه‌ها را روابط سطوح مختلف کف با هم و با فضاهای خالی ایجاد می‌کند. هندسه سطوح در پلان و مقطع راست‌گوشه است و المان‌ها و منطق سازه‌ای که عموماً به صورت تیر و ستون، یا صفحه ‌و ستون است، جزئی جدایی‌ناپذیر از حجم ساختمان است.

Andramatin, IT Residense, Jakarta, Indonesia 


متریالیتی

متریال‌ها عموما بصورت رندوم‌، با تعدد زیاد و کلاژ‌گونه مورد استفاده قرار می‌گیرد و نوعی از فی‌البداهگی و تصادفی بودن را نشان می‌دهد، نوع اجرا هم در بیشتر اوقات انواعی از چرکی و شلختگی عامدانه را در دل خود دارد. به طور مقایسه‌ای اگر این زبان معماری در دیاگرام‌های فضایی خود شبیه به معماری ژاپنی عمل می‌کند در پالت متریالی بسیار از آن فاصله می‌گیرد، پرحرف و آسانگیر: عمل‌گرایی و واقع‌گرایی به جای کمال‌طلبی و ناب‌گرایی ژاپنی می‌نشیند، مینیمال در دیاگرام، ماکسیمال در متریال.

این نوع متریالیتی وقتی با مساله فرم‌های راست‌گوشه‌ی سطح‌محور و همچنین نوع زبان سازه‌ای نمایان، در پروژه حضور پیدا می‌کنند، نوعی زیبایی‌شناسی اقتصادِ ضعیف را نمایندگی می‌کنند هر چند که ممکن است پروژه‌ها الزاماً مربوط به اقتصادِ ضعیف نباشند.





Kevin Mark Low, Malaysia 



Chatpong 'Chat' Chuenrudeemol, CHAT Architects, Bangkok-Based from Thailand


 
BC ANG, WHBC Architects, from Malaysia


به عبارت دیگر این “زبان معماری” به نوعی ارتباط فعال با چیز‌هایی‌ست که واقعیتِ امروز آن اجتماع/طبیعت را می‌سازد.

۱۳۹۸ اسفند ۶, سه‌شنبه

سبزینگی فعال

این متن پیش از این در روزنامه شرق منتشر شده است

فکر می کنم مدتی‌ است که می‌توان از دوگانه جعلی معماری خود‌بسنده و یا معماری اخلاقی فاصله گرفت، چرا که به نظر می‌آید این دو‌قطبی در فضای معماری معاصر تقلیل‌دهنده و ناکافی‌ست؛ یعنی هم از لحاظ تئوریک نسبت به بسیاری از لایه‌ها و ایده‌های بینابینی یا ایده ­های متفاوت­، نابیناست و هم اینکه نمی ­تواند بسیاری از جریان‌ها و تمرین‌های عملی  معتبر را در درون خود جای دهد.
با همین منطق، خواندن معماری سبز، به شکلی از معماری که صرفا مساله‌ای اخلاقی و برون‌دیسیپلینی باشد و مسائل بنیادی معماری را به درجات دو و چندم اهمیت تقلیل دهد ، هم اکنون چندان دقیق به نظر نمی‌رسد و با این دوقطبی نمی­توان به آن پرداخت.
قبلا در مقاله معماری ‌خیر عام که در سایت اتووود منتشر شد سعی کردم درباره­ی معماری آراونا و پروژه­ی المنتالش به این مضمون بپردازم که طبقه‌بندی این اثر به یک معماری­ای که صرفا خیر اخلاقی دارد و تهی از ارزش‌های درون‌دیسیپلینی معماری‌ست، برداشتی ساده‌انگارانه ‌است چرا که مفاهیم غنی هنری مثل “ناتمامی” و “قرارگیری اثر در مرز کنترل‌شدگی و فی‌البداهگی” و همچنین “درگیر کردن مخاطب در کامل شدن اثر“ از مفاهیم و ارزش‌های هنرمندانه­ی پروژه به حساب می‌آید.
با همین دیدگاه هم اکنون سبزی و سبزینگی هم در بسیاری از جریان‌های مهم معاصر، به عنوان یک عنصر معماری وارد پروژه شده‌اند، به عبارت دیگر عناصر سبز و زنده، نه صرفا به عنوان یک جریان اخلاقی و دوستدار محیط زیست، بلکه به عنوان عنصری زیبایی‌شناختی و فضاساز توانسته به یک جریان درونی معماری تبدیل شود. به عبارت دیگر “سبز” توانسته از یک عنصر تزیینی، ثانویه و درجه دو که بعد از طراحی پروژه به آن اضافه می‌شده است، به عنصری ماهوی ، بنیادی و اصلی معماری تبدیل شود، چیزی شبیه به سازه یا سقف و یا مثل رابطه درون و بیرون، به یک مساله استراتژیک در طراحی معماری ارتقا پیدا کند.
به طور مثال در معماری ژاپن ، درخت عنصر فعال معماری­ست ، و به مانند دیگر عناصر معماری در ژاپن مثل کف و دیوارها ، قوانین کلی زبان معماری ژاپنی را می­پذیرد: عموما از یک نوع گیاه در آن استفاده می‌شود و همانطور که ژاپنی‌ها در انتخاب و استفاده از متریال وسواس و خست به خرج می‌دهند و عموما به یک نوع متریال اکتفا می‌کنند. سبزینگی هم از چند زبانی می‌پرهیزد. همچنین  مفهوم نازکی و لاغری که در معماری ژاپن نقش دارد در مورد درخت ها و فضای سبزش هم مشهود است گاه به مانند کارهای فوجیموتو این درخت‌های نازک به تنهایی تشخص‌بخش پیکسل‌های تلنبارشده به روی هم هستند، گاهی هم این شکنندگی در کنار هم جنگل‌واره‌ای از ستون‌های نازک در فضا می‌آفریند ، به مانند کارهای ایشیگامی ، انگار که با قلمی بسیار نازک مثل نوک قلم‌مو در مینیاتورهای ژاپنی، برروی سطح سپید ترسیم شده‌اند.

 
 Japan, Sou Foujimoto architect,House N

Japan, Junya Ishigami architect, Water Garden 

قرارگیری درختان درون پروژه عموما از پیش‌اندیشیده ‌و با وسواس انتخاب شده است مثل کلمات درون یک هایکو، و عموما در تضاد با سپیدی فراگیر دیوارها و سقف قرار می‌گیرد که تنها رنگ موجود در فضاست.
در مقایسه با این نوع فضای سبز دوست دارم در مورد معماری ویتنام صحبت کنم، معماری ویتنام از آنجایی برای من جالب است که در دیاگرام و نحوه انتظام و سازماندهی فضایی کاملا متاثر و شبیه معماری ژاپنی‌ست یعنی مفاهیمی به مانند مدولار بودن، تکه تکه شدن پلان، توسعه پروژه در مقطع و نحوه استفاده از تایپولوژی، وامدار معماری ژاپنی‌ست اما زبان متریالی و جزییات آن کاملا متضاداست، به عبارت دیگر نقطه عزیمت و جداشدنش از معماری ژاپن، در لحن مواد و مصالح، تعدد آن­ها و نحوه مواجهه با ساخت است یعنی برعکس ژاپن، نوعی بداهه‌گویی، خودبخودی و حتی شلختگی در نوع ساخت واستفاده از متریال را شاهدهستیم و خبری از نظافت و وسواس زاهدانه وجود ندارد، گویی بصورت آزادانه و سرخوشانه‌ای جشنواره‌ای از مواد و مصالح به کار گرفته شده‌اند.
این خودبخودی بودن در استفاده از فضای سبز نیز مشهود است. اگر مینیمالیسم اورتدوکس ژاپنی، فضای سبز را مقتصدانه به کار می‌گیرد، اینجا با انفجاری از انبوه فضای سبز روبه‌رو هستیم که با دست ‌و دلبازی از حفره‌های حجم بیرون‌ می‌زنند، کپه‌های پر‌پشتی از بافت‌ها ‌و رنگ‌های متنوع که نوعی زمانمندی و عمرداشتن را به نظر می‌آورد، انگار پروژه در جایی سرسبز برای مدت­ها رها شده و حتی متروک مانده‌ است.


Vietnam,Ho Khue architects,The modern village office

به نظر من، هم معماری ژاپنی و هم معماری ویتنام سعی می‌کنند مرز بین مصنوع و طبیعت را کمرنگ کنند، ولی این به دو شکل کاملا متضادی اتفاق می‌افتد: معماری ژاپن با روش‌هایی ذهنی تر مثل سبک کردن و شفاف کردن ساختمان سعی می‌کند پروژه اینقدر “کم” و شفاف و نازک باشد که گویی که نیست و اینگونه با طبیعت یکی شود، گویی که معماری میخواهد نامرئی شود، ولی معماری ویتنامی به دلیل بنایی بودن متریال ها امکان این سبکی را ندارد، بلکه انبوه بی‌شکل فضای سبز، آهسته آهسته احجام صلب راست‌گوشه معماری را تصرف می‌کنند، یعنی روش یکی شدن امر مصنوع و امر طبیعی بدوی‌تر و عینی‌تر است : طبیعت در حال بلعِ معماری‌ست.

در شکل دیگری از طریقه­ی نقش‌آفرینی فضای سبز در سازماندهی فضایی می­توانیم به سنگاپور و بطور مشخص دفتر معماری woha اشاره کنیم، اگر در ژاپن و ویتنام، سبزینگی در پروژه های کوچک، عموما به شکل تجربی و انتقادی‌ست، در پروژه‌های این شرکت فضای سبز به مقیاس کلان راه پیدا می‌کند، اگر در ژاپن و ویتنام ، سبزینگی به شیوه سنتی و دستی در معماری ظهور پیدا می‌کند، در کارهای این دفتر، معماری تکنولوژیک، صنعتی و عموما استراتژیک ، مهندسی و محاسبه‌شده است و در نسبت با فضاهای عمومی ساختمان‌های بزرگ قرار می­گیرد، به عبارت دیگر نوع سرمایه‌دارانه و توسعه‌گرایانه‌ای از رویکرد سبز است، در شکل‌گیری مورفولوژی ساختمان نقش داشته و نقش شهری فضای سبز در معماری را برجسته می‌سازد، شاید آن را بتوان جریان لذت‌جویانه (هدونستیک) به فضای سبز دانست: جایی که معماری سعی می‌کند از سرمایه برای غنی کردن فضاهای عمومی استفاده کند، ساختن شهر/بهشتی با‌شکوه،  ثروتمند و جذاب . آمیخته دبی و باغ‌های معلق بابل.

Singapore, WOHA architects, Parkroyal

در همین مقیاس می‌توان به گرایش‌های شخصی‌تر هم اشاره کرد، مثل نحوه‌ای که ژان نوول از سبز استفاده می‌کند، فضای سبز برای این معمار، ماده خام آفرینش هنری‌ست، آنگونه که یک نقاش از رنگ و مجسمه‌ساز از سنگ و چوب استفاده می‌کند.این رنگ‌آمیزی فضا و نقاشی‌گونگی در امتداد بقیه ایده‌های طراحی معمار قرار می‌گیرد. در اینجا از تکیدگی قناعت‌وار ژاپنی و در‌هم‌ برهمی انبوه ویتنامی خبری نیست، بلکه از شور و شیطنتی اندیشیده شده و در نهایت محاسبه‌شده خبر می‌دهد، انگار که تابلوی عظیمی را به نقشه تبدیل کرده و به اجرا درآورده باشند. فضای سبز در پروژه‌های نوول، مثل نور، فرم و فضا، رازآمیز ، افسونگر و شاعرانه است.


                    Australia,Jean Nouvel ,Central park          

    

 
Nicosie, Jean Nouvel,Tour25-White Walls
در این مثال‌ها سعی شد به انواع رویکرد‌های مختلف طراحی معماری سبز  به شکلی که در طراحی معماری نقش فعالی داشته اند، اشاره شود.
شاید این بحث مقدمه ای برای این پرسش باشد که فضای سبز مناسب با شرایط ما چه می‌تواند باشد، آیا گونه‌های گیاهی، مباحث زیبایی شناختی و واقعیت‌های اقتصادی ایران می‌تواند باعث ایجاد زبان خاصی برای فضای سبز معماری معاصر ایران شود؟