۱۳۹۸ اسفند ۶, سه‌شنبه

سبزینگی فعال

این متن پیش از این در روزنامه شرق منتشر شده است

فکر می کنم مدتی‌ است که می‌توان از دوگانه جعلی معماری خود‌بسنده و یا معماری اخلاقی فاصله گرفت، چرا که به نظر می‌آید این دو‌قطبی در فضای معماری معاصر تقلیل‌دهنده و ناکافی‌ست؛ یعنی هم از لحاظ تئوریک نسبت به بسیاری از لایه‌ها و ایده‌های بینابینی یا ایده ­های متفاوت­، نابیناست و هم اینکه نمی ­تواند بسیاری از جریان‌ها و تمرین‌های عملی  معتبر را در درون خود جای دهد.
با همین منطق، خواندن معماری سبز، به شکلی از معماری که صرفا مساله‌ای اخلاقی و برون‌دیسیپلینی باشد و مسائل بنیادی معماری را به درجات دو و چندم اهمیت تقلیل دهد ، هم اکنون چندان دقیق به نظر نمی‌رسد و با این دوقطبی نمی­توان به آن پرداخت.
قبلا در مقاله معماری ‌خیر عام که در سایت اتووود منتشر شد سعی کردم درباره­ی معماری آراونا و پروژه­ی المنتالش به این مضمون بپردازم که طبقه‌بندی این اثر به یک معماری­ای که صرفا خیر اخلاقی دارد و تهی از ارزش‌های درون‌دیسیپلینی معماری‌ست، برداشتی ساده‌انگارانه ‌است چرا که مفاهیم غنی هنری مثل “ناتمامی” و “قرارگیری اثر در مرز کنترل‌شدگی و فی‌البداهگی” و همچنین “درگیر کردن مخاطب در کامل شدن اثر“ از مفاهیم و ارزش‌های هنرمندانه­ی پروژه به حساب می‌آید.
با همین دیدگاه هم اکنون سبزی و سبزینگی هم در بسیاری از جریان‌های مهم معاصر، به عنوان یک عنصر معماری وارد پروژه شده‌اند، به عبارت دیگر عناصر سبز و زنده، نه صرفا به عنوان یک جریان اخلاقی و دوستدار محیط زیست، بلکه به عنوان عنصری زیبایی‌شناختی و فضاساز توانسته به یک جریان درونی معماری تبدیل شود. به عبارت دیگر “سبز” توانسته از یک عنصر تزیینی، ثانویه و درجه دو که بعد از طراحی پروژه به آن اضافه می‌شده است، به عنصری ماهوی ، بنیادی و اصلی معماری تبدیل شود، چیزی شبیه به سازه یا سقف و یا مثل رابطه درون و بیرون، به یک مساله استراتژیک در طراحی معماری ارتقا پیدا کند.
به طور مثال در معماری ژاپن ، درخت عنصر فعال معماری­ست ، و به مانند دیگر عناصر معماری در ژاپن مثل کف و دیوارها ، قوانین کلی زبان معماری ژاپنی را می­پذیرد: عموما از یک نوع گیاه در آن استفاده می‌شود و همانطور که ژاپنی‌ها در انتخاب و استفاده از متریال وسواس و خست به خرج می‌دهند و عموما به یک نوع متریال اکتفا می‌کنند. سبزینگی هم از چند زبانی می‌پرهیزد. همچنین  مفهوم نازکی و لاغری که در معماری ژاپن نقش دارد در مورد درخت ها و فضای سبزش هم مشهود است گاه به مانند کارهای فوجیموتو این درخت‌های نازک به تنهایی تشخص‌بخش پیکسل‌های تلنبارشده به روی هم هستند، گاهی هم این شکنندگی در کنار هم جنگل‌واره‌ای از ستون‌های نازک در فضا می‌آفریند ، به مانند کارهای ایشیگامی ، انگار که با قلمی بسیار نازک مثل نوک قلم‌مو در مینیاتورهای ژاپنی، برروی سطح سپید ترسیم شده‌اند.

 
 Japan, Sou Foujimoto architect,House N

Japan, Junya Ishigami architect, Water Garden 

قرارگیری درختان درون پروژه عموما از پیش‌اندیشیده ‌و با وسواس انتخاب شده است مثل کلمات درون یک هایکو، و عموما در تضاد با سپیدی فراگیر دیوارها و سقف قرار می‌گیرد که تنها رنگ موجود در فضاست.
در مقایسه با این نوع فضای سبز دوست دارم در مورد معماری ویتنام صحبت کنم، معماری ویتنام از آنجایی برای من جالب است که در دیاگرام و نحوه انتظام و سازماندهی فضایی کاملا متاثر و شبیه معماری ژاپنی‌ست یعنی مفاهیمی به مانند مدولار بودن، تکه تکه شدن پلان، توسعه پروژه در مقطع و نحوه استفاده از تایپولوژی، وامدار معماری ژاپنی‌ست اما زبان متریالی و جزییات آن کاملا متضاداست، به عبارت دیگر نقطه عزیمت و جداشدنش از معماری ژاپن، در لحن مواد و مصالح، تعدد آن­ها و نحوه مواجهه با ساخت است یعنی برعکس ژاپن، نوعی بداهه‌گویی، خودبخودی و حتی شلختگی در نوع ساخت واستفاده از متریال را شاهدهستیم و خبری از نظافت و وسواس زاهدانه وجود ندارد، گویی بصورت آزادانه و سرخوشانه‌ای جشنواره‌ای از مواد و مصالح به کار گرفته شده‌اند.
این خودبخودی بودن در استفاده از فضای سبز نیز مشهود است. اگر مینیمالیسم اورتدوکس ژاپنی، فضای سبز را مقتصدانه به کار می‌گیرد، اینجا با انفجاری از انبوه فضای سبز روبه‌رو هستیم که با دست ‌و دلبازی از حفره‌های حجم بیرون‌ می‌زنند، کپه‌های پر‌پشتی از بافت‌ها ‌و رنگ‌های متنوع که نوعی زمانمندی و عمرداشتن را به نظر می‌آورد، انگار پروژه در جایی سرسبز برای مدت­ها رها شده و حتی متروک مانده‌ است.


Vietnam,Ho Khue architects,The modern village office

به نظر من، هم معماری ژاپنی و هم معماری ویتنام سعی می‌کنند مرز بین مصنوع و طبیعت را کمرنگ کنند، ولی این به دو شکل کاملا متضادی اتفاق می‌افتد: معماری ژاپن با روش‌هایی ذهنی تر مثل سبک کردن و شفاف کردن ساختمان سعی می‌کند پروژه اینقدر “کم” و شفاف و نازک باشد که گویی که نیست و اینگونه با طبیعت یکی شود، گویی که معماری میخواهد نامرئی شود، ولی معماری ویتنامی به دلیل بنایی بودن متریال ها امکان این سبکی را ندارد، بلکه انبوه بی‌شکل فضای سبز، آهسته آهسته احجام صلب راست‌گوشه معماری را تصرف می‌کنند، یعنی روش یکی شدن امر مصنوع و امر طبیعی بدوی‌تر و عینی‌تر است : طبیعت در حال بلعِ معماری‌ست.

در شکل دیگری از طریقه­ی نقش‌آفرینی فضای سبز در سازماندهی فضایی می­توانیم به سنگاپور و بطور مشخص دفتر معماری woha اشاره کنیم، اگر در ژاپن و ویتنام، سبزینگی در پروژه های کوچک، عموما به شکل تجربی و انتقادی‌ست، در پروژه‌های این شرکت فضای سبز به مقیاس کلان راه پیدا می‌کند، اگر در ژاپن و ویتنام ، سبزینگی به شیوه سنتی و دستی در معماری ظهور پیدا می‌کند، در کارهای این دفتر، معماری تکنولوژیک، صنعتی و عموما استراتژیک ، مهندسی و محاسبه‌شده است و در نسبت با فضاهای عمومی ساختمان‌های بزرگ قرار می­گیرد، به عبارت دیگر نوع سرمایه‌دارانه و توسعه‌گرایانه‌ای از رویکرد سبز است، در شکل‌گیری مورفولوژی ساختمان نقش داشته و نقش شهری فضای سبز در معماری را برجسته می‌سازد، شاید آن را بتوان جریان لذت‌جویانه (هدونستیک) به فضای سبز دانست: جایی که معماری سعی می‌کند از سرمایه برای غنی کردن فضاهای عمومی استفاده کند، ساختن شهر/بهشتی با‌شکوه،  ثروتمند و جذاب . آمیخته دبی و باغ‌های معلق بابل.

Singapore, WOHA architects, Parkroyal

در همین مقیاس می‌توان به گرایش‌های شخصی‌تر هم اشاره کرد، مثل نحوه‌ای که ژان نوول از سبز استفاده می‌کند، فضای سبز برای این معمار، ماده خام آفرینش هنری‌ست، آنگونه که یک نقاش از رنگ و مجسمه‌ساز از سنگ و چوب استفاده می‌کند.این رنگ‌آمیزی فضا و نقاشی‌گونگی در امتداد بقیه ایده‌های طراحی معمار قرار می‌گیرد. در اینجا از تکیدگی قناعت‌وار ژاپنی و در‌هم‌ برهمی انبوه ویتنامی خبری نیست، بلکه از شور و شیطنتی اندیشیده شده و در نهایت محاسبه‌شده خبر می‌دهد، انگار که تابلوی عظیمی را به نقشه تبدیل کرده و به اجرا درآورده باشند. فضای سبز در پروژه‌های نوول، مثل نور، فرم و فضا، رازآمیز ، افسونگر و شاعرانه است.


                    Australia,Jean Nouvel ,Central park          

    

 
Nicosie, Jean Nouvel,Tour25-White Walls
در این مثال‌ها سعی شد به انواع رویکرد‌های مختلف طراحی معماری سبز  به شکلی که در طراحی معماری نقش فعالی داشته اند، اشاره شود.
شاید این بحث مقدمه ای برای این پرسش باشد که فضای سبز مناسب با شرایط ما چه می‌تواند باشد، آیا گونه‌های گیاهی، مباحث زیبایی شناختی و واقعیت‌های اقتصادی ایران می‌تواند باعث ایجاد زبان خاصی برای فضای سبز معماری معاصر ایران شود؟   

۲ نظر: