۱۳۹۶ شهریور ۷, سه‌شنبه

نگاهی به آثار سهند حسامیان




     درکارهای سهند حسامیان می­توان سه رویکرد را رصد کرد؛ رویکرد اول پروژه‌هایی هستند که به سمت صفحه‌­ای شدن میل می­‌کند و هندسه صرفاً به سان تزئین و ارجاع مستقیمی به شکل و ساخت فضاهای قدیمی نقش بازی می­‌کند، آبجکتی که بیشتر دو بعدی است: شما در کارِ "شمس" و "مسجد جامع" شکلی از گذشته را می­توانی ببینی، این روند در طول زمان انگار در توسعه­ی خود، طلب فضامندی بیشتری می­کند، در بیشتر اوقات گود می­شود و با حالت­‌های ظرف­گونه یا ساز­گونه یا با شمایلی نزدیک به گنبد یا فانوس، دربرگیرندگی بیشتری را تمرین می­کند، اینجا هندسه بیش از اینکه بخواهد خود را بنمایاند در خدمت فضاست، بیشتر مرز و حصر است تا آبجکت و به همین دلیل بیشتر ذهن و مخاطب را درگیر می­‌کند، اگر در دوره‌ی اول، اثر با یکبار دیدن به اتمام می­رسید؛ در این دوره کارها بیشتر و بیشتر تعاملی می­شوند، روند نزدیک شدن به اثر، چرخیدن به دور آن و ابهام در مسأله­‌ی درون و بیرون، تأویل­‌های متفاوتی را از این مفاهیم معمارانه و فضا در ذهن بیننده زنده می­‌کند. پروژه­‌های "خلوت"، "نهانخانه" و "لنتر" در این طبقه قرار می­‌گیرند.


                            تصویر 1. "مسجد جامع l"                            


تصویر 2. "شمس l"
     در اینجا اهمیت فضای خالیِ مؤثر و فعال (وید) به چشم می‌آید و اینکه این وید چگونه تعریف شده و چگونه در برگرفته شده بسیار اهمیت پیدا می­‌کند، اینکه مخرج و مبدأ و کانون این فضا کجاست، انقباض و انبساط فضایی به چه صورتی در کار دیده شده و تراکم هندسه در قسمت­‌های مختلف مجسمه چگونه مرز بیرون و درون را طیف­بندی می­‌کند از مباحث مهم پروژه ­می‌شود.

تصویر 3. "خلوت"

 
تصویر  4. "نهانخانه"

تصویر  5. "لنترl "

     مبحث درون و بیرون مشخصاً در این رویکرد بسیار چالش‌برانگیز است، اینکه مجسمه چند درون و بیرون دارد و مسأله بینابینی بودن که در معماری مسأله مهمی است در اینجا معنی پیدا می­‌کند. اینجا نقطه­‌ای است که سهند حسامیان از بازنمایی وارد تولید و خلق می­‌شود و تا اندازه­ای به واسطه تغییر مقیاس، تغییر جهت و تغییر تناسبات و انتزاع هندسه از جرم معماری، دست به زایش می‌زند. هندسه چیزهایی تولید می­‌کند که فراتر از هندسه است. به عبارت دیگر در آثار اولیه، هدفِ بازی با هندسه فقط تولید اشی­ای تزئینی یا نوستالژیک بوده اما در موارد اخیر نمی‌­توان به سادگی این را گفت و این آثار به لایه­‌های دیگری آغشته­‌اند که همواره می­‌توانند موقعیت ناظر را به چالش کشیده و افق­‌های تأویلی بیشتری را جلوی چشم مخاطب باز کنند.
     سومین رویکردی را که شاید بتوان در کارهای حسامیان شناسایی کرد؛ در مجسمه­‌ی "ناشناخته"ی او مجسم است؛ در این مرحله یک سناریو هم به اثر هنری افزوده شده، یعنی یک لایه­‌ی داستانی هم در اثر شناسایی می­‌کنیم؛ اثر در ساحلی در کشوری اروپایی به گِل نشسته است؛ انگار که از دریا جسمی "غریب" به ساحل آمده و ناظران به گِرد آن می­‌چرخند. این لایه­‌ی اضافه شده فقط در سطح گفتاری نیست بلکه رابطه­‌ی شیء با زمین را مسأله­‌دار و حساس‌­تر کرده؛ به عبارتی آن تغییر جهتی که در کارهای قبلی باعث می­‌شد اثر گنبدی شکل به صورت افقیِ مماس با زمین، یا به صورت وارونه و آویز قرار بگیرد، در این اثر به صورت حادتری انجام شده، و زمین قسمتی از اثر را بلعیده و این لایه داستانی را مؤکد کرده است. روایت با لایه­‌های ساختاری اثر پیوند خورده است؛ و ای کاش این تأثیر روی اثر بعد از جابه­‌جایی آن و به موزه آوردنش به صورت ردّی به روی اثر باقی می­‌ماند.

تصویر 6. "ناشناخته"
     مسأله دیگری که در مورد کارهای حسامیان می­‌تواند جالب توجه باشد موضع­گیری هنرمند نسبت به مسائلی مانند گذشته، غرب و حاکمیت است به نظر من در دیالوگی که حسامیان با گذشته برقرار می­‌کند، نوعی تحسین و مفتخر بودن به گذشته وجود دارد و تلاش می­‌کند این عشق و تحسین به گذشته را بارور و ثمربخش نماید و این را شاید بتوان در تقابل با نگاهی قرار داد که به گذشته یا هر مسأله دیگری با دید انتقادی نگاه می­‌کند. به معنی دیگر ما در اینجا نگرشی داریم مبتنی بر نوستالژی که شاید بتوان با احتیاط در ادامه جنبش سقاخانه آن را قرارداد.
     حاکمیت به  عنوان "دیگری بزرگ" علاقمند به نگاه به گذشته با نگرشی تکنولوژیک است و به سادگی با نگاه به تکتونیک کارهای حسامیان (روند ترسیم، قطعه بندی و ساخت صنعتی) می‌توانیم ببینیم که تا چقدر این روش نزدیک به خوانش حاکمیت از هنر است. این در پروژه­‌هایی که در مرحله اول کار او در حال انجام بوده، نمود بیشتری دارد، به طور مثال در پروژه­ "نخل" این نزدیکی زیاد به کلیشه‌­های رایج و رسمی حکومتی قابل ردیابی است. 

تصویر 7. "نخل"
    از طرف دیگر چون در نوشته­‌های خود ایشان به اورینتالیسم اشاره شد، بد نیست به این مسأله توجه داشته باشیم که چشم غربی دوست دارد ما را همواره موجوداتی پر رمز و راز، نوستالژیک و غرق در افسون گذشته ببیند و جهان­بینی حسامیان با این نوع نگاه کاملاً هم راستاست، داستان مجسمه "ناشناخته"، که انگار از جایی دور وغریب، شی­ای مرموز و "جالب" به ساحل رسیده کاملاً منطبق با این دیدگاه است.

تصویر 8. "ناشناخته"
      با توجه به این مسائل می­‌توان به این نکته توجه کرد که حسامیان اشیایی و فضاهایی را تولید می­‌کند که امر تماشایی در آنها به امر انتقادی می­‌چربد و ما آنها را به عنوان اشیایی دلپذیر، امن و آشنا، و غرب آنها را به عنوان اشیایی اگزاتیک، مرموز، غریب و "جالب" می­‌پذیرد. در عین حال باید در نظر داشت این کارها وقتی که با تغییر مقیاس، تغییر جهت و لایه­‌بندی فضایی، آشنایی­‌زدایی می­‌شوند به سمت تفکر برانگیز بودن حرکت کرده و بر ابهام خود می‌افزایند و بار انتقادی پیدا می­‌کنند.
     بطور مثال وقتی گنبد با حالت افقی به روی زمین قرار می­‌گیرد، نوع فضای مرکزگرای عمودی به حفره­ای افقی و غار مانند تبدیل می‌­شود که تعریف گنبد را دگرگون می­سازد، یا تغییر مقیاس شی­‌ای را جوری در مرز شیء/معماری قرار می‌دهد که هم در برگیرنده هست هم نیست که به نظر من این فاصله­گیری از معماری بسیار مسأله مهمی است. و وقتی که مقیاس به سمت معماری شدن حرکت می­‌کند، به دلیل نزدیکی بیش از حد به مرجع خود از قدرت کار کاسته خواهد شد. نمونه­‌ی آن پروژه میدان انقلاب است که جلوتر به آن خواهیم پرداخت. تناسبات تغییر یافته نیز عنصر مهمی در این پروژه­‌هاست، تغییر نسبت ارتفاع به دهانه، باز مسأله شکل فضای خالی را تغییر داده و بر فعال بودن آن فضا می‌افزاید.

تصویر 9. "میدان انقلاب"

     به عبارت دیگر حسامیان قدرت کار خود را نه در استفاده صرف از هندسه معماری ایرانی، بلکه در توانایی او در انتزاع آن هندسه، (از جرم) و آشنایی­‌زدایی آن به واسطه روش­های گفته شده (تغییر مقیاس/تغییر تناسبات/تغییر جهت و افزودن لایه­های فضایی و داستانی به آن) می­گیرد؛ در جاهایی که اینها اتفاق نمی­افتد مثل پروژه گنبد میدان انقلاب، که تغییر مقیاس و تغییر تناسبات و تغییر جهت در آن اعمال نشده پروژه صرفاً به جای تولید، به مصرف گذشته پرداخته و مجسمه از مرز شیء/معماری گذشته و به یک معماری گذشته­‌گرایِ صرف نزدیک شده و شکست خورده است، جاهایی که اینها با هم عملی شده مثل پروژه "نهانخانه" از لحاظ فضایی نیز پیچیده­‌تر و بارورتر شده است و پروژه "ناشناخته" که به جز تغییر تناسبات، جهت و مسأله نشستن بروی زمین، از لحاظ داستانی و فضایی نیز لایه نهایی به آن افزوده شده است و به سمت اثر هنری­‌ای مبهم و تأویلی میل کرده و به بار نشسته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر